فرهنگ اصطلاحات زندانيان سياسي،
آنچه در پي ميآيد تلاشي است براي ثبت بخشي از واژههاي رايج نزد زندا نيانِ سياسي در جمهوري اسلامي ايران در زندانهاي اوين، قزلحصار و گو 1360 تا 1367.
“كريه“ اكنون صفتي اَبتَر است
چرا كه به تنهايي گويايِ خونتشنگي نيست
تحميق و گرانجاني را افاده نميكند
نه مفتخوارگي را
نه خودبارگي را
تاريخ
اديب نيست
لغتنامهها را اما
اصلاح ميكند.
احمد شاملو
درآمد
آنچه در پي ميآيد تلاشي است براي ثبت بخشي از واژههاي رايج نزد زندا نيانِ سياسي در جمهوري اسلامي ايران در زندانهاي اوين، قزلحصار و گو . ن تلاش در اين زمينه است و به همين دليل طبيعي كه كوتاهيها و اشكالاتِ فراوان در آن راه يافته باشد.بخش م همي از اين اشكالات ناشي از آن است كه تقريباً تمام اين متنْ شفاهي-بني اد يعني متكي بر يادآوريِ خاطرهها پس ار چندين سال است. بههررو ميتوان آن را نسخة صفرِ اثري دانست كه بايد در طي زمان و با ي بجاست كه در همينجا دست ياريخواه ي به سوي همگان دراز كنم تا كاستيها و ناراستيهاي آن را به نشاني الكت رونيك نگارنده ارسال كنند.
شايد شامعهشناسيِ زبان در اين نوشته نكاتي درخورِ توجه بيا بند ولي اين اثر تتبعي زبانشناختي نيست . شايد بتوان آن را در زمرة تكنگاريهاي زندان محسوب كرد. با همة تلاشهاي مشكوري كه در زمينة ادبياتِ زندان صورت گرفته است، هن وز بخشِ اعظمِ اين قصة پرغصه ناگفته مانده است. شايد محدودماندنِ ادبياتِ زندان به خاطرهها، با همة اهميت و ارزش آن ، و استفاده نكردن ار شكلهاي ديگر نقصي باشد كه بايد رفع كرد. بخشِ زيادي از نامهها، شعرها، طرحها و داستانهاي زندان انتشار ني افته است. هنوز هيچ اثر مستقلي به بازيها، تفريحات و سرگرميهاي زندان نپرداخ ته است. برنامههاي مطالعاتي و آموزشيِ گروههاي مختلف سياسي و تمايزات و تش ابهات آنها محلِ تاملِ جدي است. نحوة تعاملِ زندانيانِ گروههاي سياسيِ مختلف با يكديگر و در درونِ خ ود بخشِ مهمي از تاريخِ اين دوران است.تكنگاريهاي زندان دريچههايي بار ميكند بر برخي از مؤلفههاي دستگاهِ انديشگيِ. زندانبان وزندانيان..
فراهم آوردنires اين مجموعه جز با مهرAN بيپان sale برخي عزيزان ميسر نبود. عزيزاني كه مجبور به يادآوريِ دقيق و همراه با جزيياتي خاطراتي شدند ك ه سالها گذشته بود تا ساية اين خاطرهها از كابوسهايشان سبك شود. شكنجة دوبارة گذشتهها از معضلاتِ اخلا قي اين كار است كه روا بودن يا نبودن وحدود وثغور آن محتاجِ تأمل و وارسي ِ جداگانه است. سپاسي از اعماقِ دلِ شان باد.
سخنِ اخر اين كه اين مجموعه خاضعانه تقديم ميشود به نازنيانِ پاكباز ي كه تنها و جانهاي خستهشان گواهانِ گرانجاني و خونتشنگي كمنظ يرِ قرنهاست.
209 ر.ك. بند 209
240 ر.ك. بند240
246 ر.ك. بند 246.
325 ر.ك. بند 325.
3000 ر.ك. كميتهمشترك.
آدم شدن اصطلاح رندانبان براي توّاب شدن.
آسايشگاه بندي در زندان اوين كه طي سالهاي60-62 با بيگاري كشيدن از زند انيان ساخته شدو صرفاً سلول انفرادي داشت..
آلبوم دانشجويي آلبومي شامل عكس و مشخصات وفعاليت سياسي دانشجويان دا نشگاه كه به كمك انجمنهاي اسلامي دانشجويان و توّابانِ دانشجو تهيه شد ه بود. از اين آلبوم براي شناسايي دانشجويان مشكوك و كساني كه فعاليتهاي د را كتمان ميكردند استفاده ميشد.
آمار اتاق شمردن روزانة زندانيان توسط نگهبان.
آموزشگاه ساختماني سهطبقه در دامنة تپههاي اوين شامل شش سالن كه با زياد مرد بندهاي قديمي (و در مقطعي نيز زندا) نيان زن) به آنجا منتقل شدند.
آموزشي تلويزيون مداربستة زندان كه برنامههاي ايديولوژيك و مصاحب ههاي توابان را پخش ميكرد و تماشاي آن اجباري بود.
آنتن خبرچين.
اتاقِ آزادي اتاقي در دفتر مركزي كه زنداني را براي طيكردنِ تشريفات ِ آزادي، از جمله تعهد عدمِ فعاليت سياسي ، امضاي انزجارنامه و دادن نشا ني بستگان براي آوردن وثيقه، به آنجا ميبردند.
اتاقِ ملاقات سالني كه زندانيان در آن از پشت شيشه با بستگان درجهاول خود ملاقات ميكردند.
اتاقِ وصيّت اتاقي كه زندانيان را قبل از اعدام براي نوشتنِ وصيت (و گاه برايِ ترساندن و نمايش) به آنجا ميبردند.
اجرايِ احكام شعبهاي از دادستاني كه مسئوليت ابلاغ و اجرايِ احكامِ صادره از دادگاهها را بر عهده داشت.
بنا برتش خيص مقامات زندان متنبه نشده بود و مطابقِ بخشنامة داخلي دادستاني انقل اب ميبايست تا اطلاعِ ثانوي و احراز توبه در بازداشت به سر ببرد.
اضطراري 1.آن كس كه جز در مواقع چهارگانة مشخص شده براي زندانيانِ سلول هاي دربسته نياز به دفعِ ادرار يا قضاي حاجت پيدا كند. 2. وضعيت چنين شخصي.
اطلاعِ ثانوي ر.ك. احرازِتوبهاي
امكاناتي زندانيي كه ارتباط تشكيلاتي با گروههاي سياسي نداشته و صرف اً به واسطة رابطة دوستي يا خويشاوندي امكاناتي چون محل خواب، اتوموبيل يا كمك مالي به گروهِ سياسي ميكردهاست.
انزجارنامه متني حاكي از انزجار زنداني از گروههاي سياسي و محكوم كر دن اعمال آنها همراه با اعلامِ وفاداري به نظام جمهوري اسلامي كه در مق امضاي آن شرطِ لازمِ آزادي زندانيان بود.
انفرادي سلولي كه كه در آن زنداني به تنهايي زندگي ميكند و مخصوص زند انيانِ تازهبازداشتشده در دورانِ بازجويي يا براي تنبيه زندانيانِ متمرد و در همشكستنِ مقاومت زندانيانِ سرموضعي بود. در سالهاي اوليه به علت كمبود جا گاه بيش از يك زنداني در سلولِ انفرا دي بهسرميبرد.
بازرسي سلول مراجعة سرزدة نگهبانان به سلول و لخت كردن و بيرون بردنِ ه مة زندانيان براي به همريختن و جستجوي وسايل زندانيان به قصد يافتن وس ايل ممنوعه چون مداد، خودكار، تيزي، بطري شيشهاي.
با كليةوسايل عبارتي كه نگهبان هنگام فراخواندنِ زنداني براي انتقال از سلول به زبان مياورد و جز در مواردِ آزادي، معمولاً نشانهاي بود ا ز امر به انفرادي يا زندانِ ديگر به قصد تنبيه.
1361 براي چندين ماه به عنوان تنبيه در توالت زندگي ميكردند.
بچههاي چادررنگي زندانيانِ زن قزلحصار كه در سال 1363 به مقررّات ا جباري شدن چادر مشكي تن ندادند وهمچنان چادررنگي به سرميكرند وبه اي ن سبب مدتي ممنوعالملاقات شدند و حدِّ شلاق بر آنها جاري شد.
(گ در سينما تختجمشيد دستگير شدهبودند و همه را به عنوانِ مشكوك به اوين آوردهبودند.
بچههاي واحد 1.زندانيانِ زني كه مدتي در قيامت به سر برده بودند. 2. زندانيانِ زني پس از گذراندنِ قيامت نيز تواب نشده بودند.
برگشتن ر.ك. بريدن.
بريدن تمام شدنِ طاقت زنداني در برابر شكنجه و سختي زندان و دست كشيد ن از عقايدش.
بريده ر.ك. توّاب.
بلاتكليف پروندهاش متوقف شده بود و گاه 1 ت ا 2 سال براي بازجويي هم احضار نميشد.
بند بخشي از زندان كه از نظر اداري مستقل و شامل چندين سلول است.
بند 209 1. بندي در كنار بهداري زندان اوين شامل حدود 100 سلول انفرادي. 2. شعبة بازجوييِ مستقر در اين بند كه مدتها در اختيار سپاه و خاصّ زند انيانِ مجاهد بود.
بند 402 نامِ جديدترِ بند 4 از بندهاي قديمي كه از ابتدا محل نگهداري زند انيانِ زن بود.
بند 246 hours of cooking 3 days of cooking نيانِ زن بود..
بند 325 ساختمانِ دوطبقهاي در اوين شامل دو بندِ 5 و 6 و تعدادي سلولِ ان فرادي. با اينكه تجيزات اين بند كهنه بود ولي جايي خوشمنظره و با امكاناتِ ر فاهيِ خوب بود كه عمدتاً زندانيانِ سلطنتطلب، بهايي، ومتهمانِ اقتصاد ي را دز آن نگهميداشتند.
بند 269 ر.ك. آموزشگاه.
بند زنان 1. بندي كه زندانيانِ آن زن باشند. 2. مبتلا به بيماريهاي زنان روي آن پهن ميشد.
بند قارچيها طنابي كه زندانيان مبتلا به قارچ پوستي لباس خود را روي آن پهن ميكردند.
بند نان طنابي كه زندانيان قزلحصار در دورهاي كه جيرة نان محدوديت This will allow the water to dry out.
بندْكار زندانيي كه كارگر بند است.
بندْكاري كارگريكردن براي بند.
1. 2(مردانه) 3, 4 (زنانه) ي و چسبيده به بهداري و بند 209 بود و پس از مدتي محل همة آنها محلّ نگهدا ري زندانيانِ زن شد.هر بند دو و 13 to 6 ×6 (متر) داشت.
بندهاي چهارگانه ر.ك. بندهاي قديمي.
بهداري بيمارستانِ زندان اوين كه كنار بندهاي چهارگانه قرار داشت و عم دتاً مخصوص بيماران شكنجه شده و دياليزي بود.
پيچيدنِ كتري يا فلاسك چاي در لابلاي پتوها به منظور گرم نگه داشتنِ آن از زمانِ تحويلگرفتن تا زمان مصرف.
پتوتكاني بردن پتوهاي سربازي به هواخوري با اجازة نگهبانان و تكاندنِ آنها براي آنكه پرزشان كم شود و براي زندانيان بيماري تنفسي ايجاد نكن د.
پتورنگي بتوي نسبتاً مرغوبِ بيپرز كه خانوادههاي زندانيان برايش ان ميآوردند.
پتوشخصي ر.ك. پتورنگي
پتومشكي پتوي سربازي پرزدار كه به هر زنداني دو عدد از آن ميدادند.
پرزگيري گرفتنِ پرزهاي نشسته از پتوهاي مشكي بر روي موكت به كمك حولة خ يس، ابر يا كف دست كه جزو وظايف كارگري سلول بود.
پشت بند محوطة تپههاي پشت بند4 كه محل تيربارانِ زندانيان بود.
پنكه بادزدن يكديگر به كمك پارچه يا چادر خيس
پوستي زندانيي كه دچار بيماري پوستي است.
پيت چاي پيت حلبي پنير كه زندانيان در قزلحصار از آن براي جوشآوردن ِ آب چاي و نگهداري چاي استفاده ميكردند.
پيچِ توبه پيچي با شيبِ تند در ابتداي جادة منتهي به زندانِ اوين از مق ابلِ هتل اوين .چون تقريباً همة زندانيان پس از دستگيري توبة تاكتيكي مي كردند، معروف بود كه همه پس از گذشتن از اين پيچ توبه ميكنند.
پيوندي معمولاً كشالة ران) براي ترميم به كف پاي آسيب ديده از شكنجه پيوند ميشد.
تأييديه نامهاي كه حزب توده و سازمان فداييان اكثريت (قبل از دستگيري) رهبران حزب توده) در تأييد وابسته بودن زنداني به سازمانِخود مينوشت ند تا زنداني آزاد شود.
تابوت ر.ك. قيامت.
تاكتيكي دروغين و مصلحتي، مانند توبه تاكتيكي، نمازتاكتيكي و مصاحبة تاكتيكي.
تپه ر.ك. پشت بند.
تختها ر.ك. قيامت
تخلية اطلاعاتي بيرون كشيدنِ همة اطلاعات زنداني با شكنجة مداوم.
تعزير عنوان شرعي براي زدنِ كابل، شيلنگ و طناب بر كف پا و پشت زنداني ب ه منظور اقرار گرفتن. به لحاظ فقهي تعزير كمتر از حد (يعني 74 ضربه شلّاق) د حاكم شرع بدهد ولي در عمل تعزير حدّي نداشت، در اختيار بازجو بود و بسي اري در زير آن جان ميسپردند. اين موارد سبب شد كه احكام تعزيرِ سفيدامضاء در اختيار بازجويان قرار گيرد.
تعزيري زندانيي كه تعزير شده باشد.
تِ كشيدن 1. ته ظرف غذا را با نان پاك كردن. 2. روزنامه را با تمامِ جزييات خواندن.
تكنويسي اقرار و اعتراف زنداني در مورد فعاليتهاي افراد ديگر از جم له همپروندهايهاي خودش.
توحيد ر.ك. كميتهمشترك.
توّاب 1. كه از گذشتة خود پشيمان است، اعتقاداتِ خود را رد ميكند، تمام اطلاعاتِ خود در مورد فعاليتهاي خود و ديگران را داوطلبانه در اختيار بازجو قرار ميدهد و از رفتار و گفتار زندانيان ِ ديگر براي مقاماتِ زندان و بازجويان خبر چيني ميكند. توابها بسته به سن، خصلتهاي شخصيتي، خانوادگي و طبقاتي برخي يا تما 1.2.2. زندانيي كه آگاهانه تصميم گرفته است براي زودتر آزاد شدن از عقايد سيا سي و ايدئولوژيك خود دفاع نكند، از مقررات زندان تبعيت كند و برخي از اعم الِ موردپسندِ مقاماتِ زندان را انجام بدهد.
توّاببازي افراط و تظاهرِ بيش از اندازه به رفتار توابها.
توّابِ صفركيلومتر اصطلاحِ حاجي داوود براي توابهايي كه در قيامت تواب شده بودند ونه در دورانِ بازجويي و عليه يكديگر نيز گزارش ميدادن د.
تيترخواني بلند خواندنِ تيترهاي صفحة اول روزنامه به محض ورود روزنام ه به سلول براي اطلاعِ همگان قبل از دست به دست شدنِ روزنامه.
تيزي شيئي تيز كه براي كارهايي مانند خياطي ، كاردستي و بريدن ميوه از آن استفاده ميشد، نگهداريِ آن ممنوع بود و در بازرسيهاي سلول ضبط م يشد. اين شيئ ممكن بود تكهشيشهاي پيدا شده در باغچة هواخوري باشد ياتكه آهني مثلِ درِ كنسرو كه با سابيدن بر اسفالت هواخوري تيز شده باشد
تيغيخوابيدن خوابيدن بر روي يك شانه به نحوي كه تمامِ بدن در خط مستق يم و عمود بر زمين باشد.
جاسازي پنهان كردنِ اشياء ممنوعه (مانند تيزي، مداد، كتاب و نوشته) حلي كه بهآساني به دستِ زندانبانان نيفتد.
جعبهها ر.ك. قيامت.
جوجهكباب با شلاق كوبيدن بر سر و روي زنداني و چرخاندنِ او در حاليك ه از قپاني آويران است.
جوراب كفيزدن دوختنِ پارچه به كف جوراب نو (براي عمر بيشتر) يا جورابي كه كف آن سابيده و از بين رفته باشد.
جهاد واحدي به نامِ جهاد سازندگي در زندانِ اوين كه به كمك زندانيانِ ع This will allow the water to dry out.
جهادي زندانيي كه درجهادِ سازندگيِ زندان كار ميكرد.
جيرة روزانه كابل يا شلاقي كه بعضي از زندانيان در دورة معيني از بازجو يي خود هر روز ميخوردند.
چايِ بزي چايي كه به خاطر پيچيده شدن در پتو بو وطعمِ پشم پتو به خود مي گرفت.
چايِ حمام چايي كه با آبِ داغِ حمام درست ميشد.
چايبندي ر.ك. پتوپيچي.
چشمبند تكهاي پارچة ضخيم كه مقابل چشم قرار ميگيرد و دو بند در دو طرف دارد كه در پشت سر گره ميخورد تا زنداني بازجو و ديگر زندانيان را نبيند و نيز هنگامِ بازجويي ترس و وحشت بر وي مستولي باشد.
چشمبند كلاهي كلاهِ ضخيمي كه تا گردن كشيده ميشود و تنها مقابل ِ چشمان، بيني و دهان چشمبند معملي، بازي كردن با آن و ديدن ار زيرِآن ممكن نيست.
چلاندن شكنجة مفرط زنداني بدونِ هدفِ دستيابي به اطلاعاتِ خاص و صرفاً به منظور حصولِ اطمينان از فرايند بازجويي در جلسة قبل از تنظيمِ كيفرخ واست.
حاجداود حاج داود رحماني سرپرست زندان قزلحصار.
حسينيه سالن سرپوشيدة بزرگي در زندان اوين كه محل برگزاري مراسم عزادا ري، سخنراني و مصاحبة زندانيان بود. محل نشستن مردان و زنان در حسينيه با پارتيشن از هم جدا شده بود. شركت در مراسم حسينيه، وقتي از جانب نگهبان اعلام ميشد، اجباري بود و تخطي از آن منجر به تنبيه ميشد.
حولهگرفتن بزرگ در مقابلِ كسي براي اينكه ب تواند لباسش را در حضورِ جمع عوض كند.
حمامِ اجب حمام براي غسلجنابت زندانيِ محتلم
خادم نامي كه نگهبانها به مسئول اتاقهايي كه خود انتصاب ميكردند، ميدادند تا با آنچه زندانيان به كارميبردند متمايز و داراي ظاهر اس لامي باشد.
خامهپنيري مادهاي كه از همردنِ پنيري كه از طريقِ دفعات مكرر در آ بخيسكردن نمك آن را گرفته باشند، با شير وشكر به دست ميآمد. 1364 به بعد ميسر شد كه كنار گذاشتنِ روزانه حدود 20 گرم از جيرة پنير سلول و استفاده از شيرِ معدهايها ممكن بود.
خانهتكاني ر.ك. چلاندن.
خانهداري ر.ك. خدماتي.
خدماتي اصطلاحي كه زندانبانان و توّابها بهجاي كارگري به كار ميب ردند تا از اصلاحِ به زعمِ خودشان چپ متمايز و داراي ظاهر اسلامي باشد.
خط انديشه وتصميمِ ناشي از تفكر يا رابطة جمعي در ميانِ زندانيان كه به گمانِ مقاماتِ زندان منبعث از رابطة تشكيلاتي با خارج از زندان بود. يكي از اتهاماتِ زندانيانِ سرموضعي خط دادن به ديگران يا خط گرفتن از د يگران بود.
خطري زندانيي كه پروندهاش سنگين است و انتظار حكمِ اعدام برايش وجود داشت.
خنزري كيسه يا قوطيي كه تكههاي پارچة اضافه، سنجاق يا خردهريزهاي س لول را در آن نگه مي داشتند.
خوابِ كنسروي ر.ك. تيغي خوابيدن.
خواستگار نامي كANS در بعضي بندهاustom زنان به كوكلسكلانها داده بودند.
داديارِ ناظرِ زندان ر.ك. دادياري.
دادياري شعبهاي در دادستاني كه زندانيان را برايِ انجامِ امور حقوقي و اداريِ خارج از زندانِ خود كه به تأييدِ بازجو رسيده بود (مانند وكالت) براي فروش اموال) به آنجا ميبردند.
دالزدن خمكردنِ پاها در خواب در هنگامي كه بنابود همه تيغي بخوابند . اينكار ميشد زنداني فضايِ بيشتري از انچه به همه ميرسيد اشغ ال كند و در نتيجه عدهاي جا برايِ خواب نداشته باشند.
دبة اضطراري دبهاي در سلول برايِ قضايِ حاجت كه وقتي زنداني نميتوا نست تا وقت دستشويي خود را نگهدارد و نگهبان نيز اجازة رفتن به دستشوي ي در خارخ از نوبت نميداد، از آن استفاده ميشد و بعد در وقت دستشويي خ الي و تميز ميشد. داشتن يا نداشتنِ دبة اضطرازي در سلول از مسائلِ اختلافبرانگيز ميان ِ زندانيان بود.
درْباز بندي كه در آن درِ سلولها به راهرويِ اصليِ سلول بار است و زند انيان ميتوانند آزادانه در راهرو قدم بزنند يا به سلولهاي ديگر رفت و آمد كنند.
درْبسته بندي كه در آن درِ سلولها به راهرويِ اصليِ سلول بسته است و ز ندانيان تنها در اوقاتِ چهارگانة دستشويي و هنگامِ هواخوري ار سلول خار ج ميشوند.
درجازدن بر رويِ كف پا در حالت ايستاده بعد از شكنجهشدن با كاب ل كه زنداني زا بدان مجبور ميكردند تا ورمِ كف پايش بخوابد، از بيشتر پ اره مويرگها جلوگيري كند تا بتوان با فاصلة كوتاهتري وي را مجدداً شك نجه كرد.
دستبند كابل زدن دستانِ زنداني را با آن ب ه تخت ميبستند.با تقلايِ زنداني در زيرِ شكنجه نيرويي به دستبند وارد م يشود كه آن را سفتتر و فشار وارد بر دست زنداني را بيشتر ميكند.در د وزخم اين دستبند گاه تا 4-5 ماه باقي ميماند.
دستبند قپاني ر.ك. قپاني.
3-4 hours of cooking time. 3 تانيان يك سلول دربسته راروزانه چهار بار بين 15 تا 30 دقيقه در آن مي كردند و در آن را ميبستند تا زندانيان از توالت ا ستفاده كنند، ظرف و رخت بشويند، حمام كنند، وضو بگيرند و مسواك بزنند.
دفترمركزي مقر دادسرايِ انقلابِ اسلاميِ مركز در زندانِ اوين كه ساخت ماني سهطبقه است. شعبِ بازجويي در طبقاتِ اول و دوم و دادگاهها در طبقة سوم مستقر بود.
دورنشستن به صورتِ دايره در سلول نشستن برايِ آنكه نگهبان به آساني آم ار بگيرد.
دوكِ نختابي قوطيِ خاليِ شامپو كه از خاكِ باغچه پر ميشد و برايِ تا بيدن نخ به كار ميرفت.
دهة زجر دهة جشنِ سالگردِ انقلابِ اسلامي، موسوم به دهة فجر، كه در آن فشار فوقالعادهاي به زندانيان براي شركت در مراسمِ تحميلي وارد مي آمد.
رَكَب زدن رودست زدنِ بازجو به زنداني برايِ اينكه ناگفتههايِ خود ر ا بگويد.
روزِ بهداري روزي از هفته كه به سلول نوبت ميرسيد تا سهمية معيني از ب يمارانش را در معيّت بهداريِ سلول نزد پزشك بند بفرستد. اولويت بيماري زندانيان براي مراجعه به پزشك با مسئولِ بهداري ِ سلول بود.
روزِ نامه روزي كه نوبت نامه نوشتن سلول بود (معمولاً ماهي يك بار) و نگه بان با كاغذ و خودكار به سلول ميآمد. هر زنداني حق داشت بر رويِ فرمهايِ مخصوص نامه پنج خط بنويسد.
روزنامهپيچي لوله كردنِ روزنامههاي باطله برايِ درست كردنِ كارها ي دستي مانند قفسه و ساير مايحتاجِ زندانيان.
رويدادهاي هفته ر.ك. گزارشِهفتگي.
زنان مربوط به زندانيانِ زنِ مبتلا به بيماريهاي زنان مانند بند زنا ن، طشت زنان و ميلة زنان.
زيرِ بازجويي زندانيي كه ايامِ بازجويي خود را ميگذراند و هنوز به دا دگاه نرفته است.
زيرِ حكم بودن منتظرِ طي شدنِ تشريفاتِ اداري و تاييد شدنِ حكمِ اعدام ِ خود بودن.
زير shut -of -way حكمي 1. زنداني كه پس از رفتن به دادگاه منتظر ابلاغAN حكم خود است. 2. زندانيي كه منتظرِ طي شدنِ تشريفاتِ اداري حكم اعدام است.
زيرِ چشمبند زندانيي كه در كميتهمشترك به دليلِ كمبودِ جا هميشه با چشمبند بر رويِ يك پتو در كنارِ راهرو زندگي ميكرد. گاهي زندانيان تا يك سال زيرِ چشمبند بودند.
5 to 6 hours of cooking time. .
زيرِ هشت محلِ استقرارِ نگهبانان و دفاتر بند كه زنداني را براي بازجو يي درموردِ مسائلِ سلول و تنبيه داخلي به آنجا ميبردند. ستقرارِ نگهب Remove the water from the water.
سارديني خوابيدن ر.ك. تيغي خوابيدن..
ساعت خاموشي ساعتي از شب كه بنابه مقرراتِ زندان پس از آن نميبايست صدايي از سلول به گوش برسد و زندانيان در آن ساعت ميخوابيدند.
ساعت سكوت سعاتي از روز در صبح و عصر كه خودِ زندانيان براي مطالعه اعل امِ سكوت ميكردند.
ساكچيني چيدنِ ساكهاي زندانيان در قفسهها يا گوشهاي از سلول به نحوي كه كمترين جا را اشغال كند و به آساني در دسترس باشد.
1360 در زندان به سر ميبرده است.
14 to 16 to 4x6 and 4x5 to 4x5.
سركارگري مسئولِ هماهنگي و تقسيمِ كار در بينِ افراد كارگري هنگامي كه تعداد افراد كارگري زياد بود.
سرِموضع بودن از عقايد سياسي و ايدئولوژيك خود دستنكشيدن و توّاب نب ودن.
سرموضعي1. فاع ميكند.2. زندانيي كه توّاب نشده باشد.
سرودخواني خواندنِ اجباريِ سرودِ “خميني اي امام” در ابتداي هواخوري كه تا سالِ1362 ادامه داشت.
سطلِ اضطراري ر.ك. دبة اضطراري.
8/0 ×2 (م) تر) و ارتفاعِ 2/1 متر كه زنداني هميشه ميبايست در آن بنشيند.
سلول 1.كوچكترين واحد تقسيماتِ زندان كه اتاقِ محلِ سكونت زنداني است . 2. ر.ك. سلول انفرادي.
سنگسابي سابيدنِ تكهسنگهاي كوچك بر كف آسفالت يا سيمانِ هواخوري براي صيقلي كردن آنها و ساختنِ اشياء تزييني.
Do not remove the water from the water.
سيمكشي شكنجة زنداني با زدنِ كابل بر كف پا.
شخصي آنچه برايِ استفادة شخصي زنداني است و جمع حقّ استفاده از آن را ن دارد.
Do not remove the water from the water.
شعبه هر يك از تقسيماتِ دادستاني برايِ رسيدگي به پروندة زنداني كه نو عي تقسيمِ كار تخصصي بر حسبِ اتهامِ زندانيان داشتند.
شعبهپنجي زندانيي كه اتهام وي مربوط به حزبِ توده يا سازمانِ اكثريت بود.
شعبهشيشي زندانيي كه اتهام وي مربوط به گروههاي چپِ دارايِ مشي برا ندازي بود.
شعبههفتي مسلحانه براي سازمانِ مجاهدين بود.
شطرنجنوني شطرنجِ ساخته شده از خميرِ نان كه داشتنِ آن غيرقانوني بو د و قطعِ جيرة نان از جمله تنبيهاتِ آن بود.
شناسايي لو دادنِ زندانيي كه تمام يا بخشي ار سياسي يا حتّي هوي ت اصلي خود را كتمان كرده است.
شهردارِ بند ر.ك. مسئول بند.
شيخ دكتر شيخالاسلام وزير بهداريِ رژيم شاه كه در زندان به خدمت جمهو ري اسلامي درآمدو كينة عجيبي به زندانيانِ سرِموضع داشت. معروف است كه براي از مرگ بازگرداندنِ كساني كه سيانور خورده بودند دا رويي ابداع كرده بود.
صنفي ر.ك.كارگري
1360 . بنا به اين طرح بنگاههاي معاملاتِ املاك و مالكان موظف شدند يك نسخه ار قراردادِ اجاره يا فروش را در اختيار كميته بگذارند و براي اسبابكش ي ميبايست از كميته مجوز گرفت.
عبرت نشريهاي كه برخي از زندانيانِ توّابِ چپ در كميتهمشترك تهيه م يكردند و در هواخوري نصب ميشد..
عمومي ر.ك. درباز.
فرجي كشيدن ر.ك. مليكشي
فروشگاه پاسداري كه ماهانه با فهرستي از كالاهاي خوراكي و پوشيدني به سلولهاي دربسته مراجعه ميكرد و زندانيان، با پولي كه خانوادهها بر Remove the water from the water.
فلشگذاشتن بيرون گذاشتنِ مقوايي به شكلِ فلش از زير درِ سلول انفراد ي براي خبر كردنِ نگهبان (چون زدن به در يا صدا كردن ممنوع بود).
فوتبال محاصرة زنداني توسطّ چند بازجو و پرتابِ وي با مشت و لگد به سوي يكديگر.
قاتيخوري مخلوط كردنِ پلو وخورشت از ابتدا، مخلوط كردن وكوبيدنِ خرم ا وكره يا انجير وكره.
قارچي آنچه متعلق و مربوط به زندانيانِ مبتلا به قارچ پوستي است، مانن د بند قارچي، طشت قارچي وميلة قارچي.
قپاني دستبندي كه به كمك آن دستهاي زنداني را كه از پشت به هم ميرسا ندند، ميبستند. فشارِ قپاني معمولاً باعث شكستهشدنِ استخوانهاي كتف ميشود. برايِ اثربخشيِ بيشتر معمولاً زنداني را با قپاني از جايي آويزان مي كنند.
منافقين قرانِ ترجمة معزّي كه به سببِ ترجمة دقيق و تحتاللفظي شمناسبِ يادگيريِ زبانِ عربي بود و به همين دليل در اوين از سلولها جم عآوري ميشد.
سلولي در بندهايِ درباز كه زنداني در بدوِ ورود ساكنِ آنجا مي شد و پس از مدتي بسته به نوعِ رفتار و اتهام به سلولِ خاصي تخصيص مييا فت.
قزل ر.ك. قزلحصار.
20 minutes of cooking time ِ واحد بود.
قيامت 1.نوعي سلول انفراديِ سربازكه به كمك تختههاي نئونِ كفيِ تخت هاي چندطبقة ساخته ميشد. زنداني ميبايست در فاصلة طبقهها (كه بهمرور آن را كم ميكردند) از ساعت 7 days 10 days دستشويي و هفتهاي يك بار او را به حمام ميبردند وملاقات نيز نداشت. در تمامِ اين مدت از بلندگوها نوحه، مصاحبة توّابها و سخنراني مذ هبي پخش ميشد 2. چادر كوچكي در زندانِ قزلحصار كه رندانيانِ مرد را در روزهاي گرم تابستان در آن سرپا نگه ميداشتند. حاج داود به اين دليل آن را قيامت ناميده بود كه معتقد بود هيچكس در آ نجا به دادِ زنداني نميرسد.
كاناپه پتوهاي (معمولاً رنگي) كه روزانه دور سلول چيده ميشد و زندانيا ن روي آنها مينشستند.
كارت گذاشتن بيرون گذاشتنِ كارت از زير درِ سلول انفرادي براي خبر كرد نِ نگهبان (چون زدن به در يا صدا كردن ممنوع بود).
كارگاه زيرزمينِ حسينية اوين كه گروهي از زندانيانِ توّاب و/يا دارايِ نيازِ مبرمِ مالي درازاي بافندگي يا نجار ي ميكردند و محصولات آن در زندان بهفروش ميرسيد.
كارگاهي زندانيي كه در كارگاه كار ميكرد.
كارگري1. افت، ظرفشويي، تحويلگرفتن و توزيعِ غذا) را بر عهده ميگرفتند. 2. مجموعة كارهايي كه اين افراد بر عهده داشتند.
كاغذ سيگاري آلومينيومِ بستههاي سيگار كه با سوزنِ خياطي روي آن مطل ب مينوشتند.
كتابخانه پاسداري كه ماهانه همراه با فهرستي از كتابهاي كه مقامات ز ندان سلولهاي دربسته مراجعه ميكرد تا زند انيان از آن ميان كتاب براي امانتگرفتن انتخاب كنند.
1362 به بازجويانِ خود ميدادند تا هويتِ سازمانيشان اثبات شود و آزاد شوند.
كشيدن 1.در زندان بودن وگذراندنِ ايام زندان. 2. تحملكردن زندان و ناملايماتِ آن.
كفشنبه روزهاي سهشنبه و پنجشنبه كه به ترتيب دعايِ توسل و كميل (هم راه نوحهخواني) با صداي فوقالعاده بلند در سراسر زندان پخش ميشد ندانيان بهشدت عصبي ميشدند يا به اصطلاح كف ميكردند.
كليهاي زندانيي كه (معمولا بر اثرِ شكنجه با كابل) بود.
كميتهمشترك زنداني در نزديكيِ ميدانِ توپخانه (محلِ فرماندهيِ نيروي انتظامي) كه پيش از انقلاب مقرّ كميتة مشتركِ ضدّخرابكاريِ و شه رباني بود. سپاه پاسداران بخشي از زندانيانِ چپِ خود را در دورانِ بازجويي در اين محل نگهميداشت.
كموني اصطلاحي كه بيشتر مقاماتِ زندان براي توصيف نحوة استفادة مشتر ك و گروهيِ رندانيانِ سرِموضع از پول، موادخوراكي و لباسهاي نو بهكا رميبردند وگاهي در كيفرخواست زنداني نيز گنجانده ميشد.
كوكلوسكلان زندانيانِ توّابي كه كيسهاي به سرميكشيدند كه تنها د ر مقابل محلِ چشمان سوراخ داشت و براي شناساييِ زندانيانِ مشكوك يا آنها كه مسائلِ خود را بازگو نكرده بودند به سلولها آورده ميشدند.
گالي زندانيي كه به بيمازيِ پوستيِ گال مبتلا بود.
گاوداني سالني در واحد 1 قزلحصار كه محلِ استقرار بود.
گزارشدادن خبرچينيِ شفاهي يا كتبيِ زندانيانِ توّاب در موردِ سايرِ رندانيان.
گزارشِ بار به زندانيان داده ميشد وتهمان دههاي غذايِ هفتة پيش را در آن ميريختند.
گشتِ شناسايي گشتزدنِ توّابها به همراهِ پاسداران در خيابانها،گ لوگاهِشهرها ومقابلِ سينماها برايِ شناسايي و دستگيريِ فعالانِ سياس ي.
ليوانِ نخدار ليوانِ زندانيانِ بيمار (معمولاً سرماخورده) كه براي تم ايز به دستة آن نخ ميبستند.
مجرّد ر.ك. دربسته.
مسائل اطلاعاتِ زنداني ار گروهِ سياسيش و نيز از فعاليت سياسيِ خود و د يگران.
مسئلهدار 1. زندانيي كه در حقانيت انديشههاي سياسي خو د دچار ترديد شده باشد. 2. ر.ك. توّاب.
مسئولِ آب نمك آنكه موظف بود در ظرفهاي جداگانه (معمولا قوطي مايع ظ استفاده از دس تشويي در اختيار ديگران قرار دهد.
مسئولِ اتاق زندانيي كه مجاز بود از طرف افرادِ سلول با پاسداران و مقا ماتِ بند تماس بگيرد و خواستههاي زندانيان را مطرح كند.نظارت بر امور Remove the water from the water. اين مسئول معمولاً از جانبِ اكثريتِ زندانيان با رايگيري انتخاب مي شد ولي در مقاطعي از ميانِ زندانيانِ معتمد پاسداران انتصاب ميشد كه گزارش رويدادهاي سلول را نيز به آنان ميداد.
مسئولِبند مقاماتِ زندان مسئولِ سامان دهي و هماهنگي امور داخلي بندهاي درباز و ارتباط با مقاماتِ زندان بود.
مسئولِ بهداري زندانيي كه وظيفة نگهداري نوبت و تشخيص اولويت بيمارا ن براي عهده داشت.اين شخص (در صورت امكان) معمول اً دانشجوي پزشكي يا شخص آشنا به امور پزشكي بود.
مسئولِپتو زندانيي كه وظيفة روزانة جمعآوري، مرتبكردن و جايد هي پتوها در گوشهاي از اتاق را به عهده داشت.
مسئولِ توالت زندانيي كه در هنگامِ استفاده از دستشويي پشت در هر توا لت ميايستاد و وقت استفاده از توالت را تنظيم ميكرد.
مسئولِ تيترخواني زندانيي كه وظيفة تيترخواني روزنامه را برعهده دا شت.
مسئولِ حمام زندانيي كه وظيفة نوبتدادن به زندانيان براي استفاده از حمامِ واجب، حمام كردن و شستنِ رخت را برعهده داشت.
مسئولِ خميردندان زندانيي كه در سلولِ دربسته وظيفة بردن، حمل و باز گردانِ خميردندان را برعهده داشت
مسئولِ خواب زندانيي كه وظيفة تعيينِ جاي خواب زندانيانِ سلول و فضا يي كه به هرچند نفر ميرسيد (وگاهي كه جا كافي نبود، تعيين نوبت براي خوا ب) را برعهده داشت.
مسئولِ رخت مسئوليت پهن كردن لباسهاي ش ستهشده وجادهيِ آنها را برروي بندهاي رخت سلول را برعهده داشت.
مسئولِ روزنامه زندانيي كه وظيفة نوبتدهي و تقسيمِ روزنامه بين اف راد سلول، جمعآوري روزنامههاي كهنه و احياناً آرشيو كردنِ آنها را برعهده داشت.
مسئولِ فروشگاه زندانيي كه پيش از آمدن فروشگاه فهرست مايحتاج سلول را با عهدة وي بود.
مسئولِ مسواك زندانيي كه در سلولِ دربسته وظيفة بردن، حمل و بازگردا برعهد ه داشت چون در صورتِ جاماندنِ مسواك امكانِ بازگشت به سلول وجود نداشت.
مسئولِ نخوسوزن زندانيي كه وظيفة نگهدازي و مواظبت از نخوسوزنِ س لول را برعهدهداشت.
مشكوك زندانيي كه هيچ اتهامي به او نزده باشند و صرفاً به سبب قيافة ظا هري يا حضور در محلي مشخص دستگير شده باشد. 2 hours of cooking time ركي عليه آنان پيدا شود.
مصاحبه حاضرشدنِ زنداني در برابر جمع، تشريحِ فعاليتهاي سياسي، توض يحِ علل گرايش به گروهسياسي، ابراز ندامت از كارهاي گذشته و محكومكر دن گروههاي سياسي كه در قالب مصاحبه با يكي از بازجويان ارائه ميشد. د ر اوين مصاحبه معمولا در حسينيه انجام ميشد و فيلم آن از طريق تلويزيون مداربسته در تمام زندان پخش ميشد. تا اواخر 1363 مصاحبه شرط لازم براي آزادي زندانيان بود. گاهي مصاحبه پذيرفته نميشد و زنداني مجبور به تكرار آن بود.
معدهاي زندانيي كه به بيماري معده مبتلا بود. از سال 1362 هنگامي كه غذا سوپ يا آش بود به اين زندانيان اندكي پنير،كره يا تخممرغ پخته داده ميشد.
ملاقات ديدار ماهانه يا دوهفته يكبارِ زنداني با بستگانش به مدتِ ده دقيقه از پشت شيشه و صحبت كردن با تلفن
ملاقاتِ شيشه درحالي كه تلفن وجود نداشت يا خراب بود.
الاقاتِ حضوري ديدار رودرروي زنداني با بستگانش در حضور ت شيشه و با تلفن نباشد.
ملاقاتي بستگانِ درجه اول كه به ديدار زنداني به زندان ميآيند.
ملّي آنچه از غذا،ميوه و ساير خوردنيها پس از تقسيم و مصرف اضافه بما ند و به داوطلبان داده شود.
ملّيكاري 1. انجامِ كارِ داوطلبانه از قبيل خياطي يا نظافتهاي خارج 2. The water is heated by the water حسوب نميشد.
ملّيكش زندانيي كه پس از سپري شدن ايامِ محكوميت همچنان در زندان م انده است.
ملّيكشي در زندان ماندن و آزاد نشدن پس از گذراندنِ ايامي كه در حكم صادره از دادگاه براي زنداني مقرر شدهاست.
ممنوعالملاقات زندانيي كه به سببِ سپري نشدنِ ايام بازجوييِ اوليه، براي تحتِ فشارِ روحي قرارگرفتن يا به عنوانِ تنبيه اجازة ديدار با بست گانش را نداشته باشد.
منافق 1. زندانيي كه اتهامش مربوط به سازمانِ مجاهدين باشد. 2. زندانيِ سرموضع(كه ادعاي ندامت ميكند).
موگيري ر.ك. پرزگيري.
مهمانيِ دلمه مهمانيي خانوادگي كه درآن جمعي ار كادرهاي بالاي چپ در ت ابستانِ 1362به صرفِ دلمه دور هم جمع شده بودند و تصادفاً دستگير شدند.
مهندسيِ جاي خواب مهارتِ تخصيصِ مكانِ خوابيدنِ تعدادِ زيادي زنداني درفضاي كوچك سلول. در سالهاي 1360 و 1361 گاه ميبايست تا 104 نفر را در سلولِ 6×6 (متر) جاي داد.
ميلهشويي نظافت و شستنِ ميلههاي پنجرههاي سلول.
نخِ پنير نخِ قرقرة تابيده شده كه بهكمك آن قالب پنير نيمكيلويي تا 50 قسمتِ مساوي تقسيم ميشد.
نختابي مستعمل براي كاردستي و بافتن ي.
نظافتِ كلّي نظافت عمومي ماهيانة بند درباز كه با خالي كردنِ تمامِ سل ولها در هواخوري انجامميشد.
1362 از اوين به قزلحصار من تقل شدند و مقرراتِ انجا ن را رعايت نمي كرد ند. نفر رسيدند، تنبيههاي سختي(از جمله قيامت) را تحمل كردند.
نة
زندانِ قزلحصار كه شاملِ چهار بند درباز و چهار بند دربسته بود.
ِبه دادستاني فرد يا مجموعة افرادي كه به دامِ شبكههاي تشكيلاتيِ ن ف وذي دادستاني (كه بهكمك توّابان ساخته ميشد) مي افتادند. ني را اجرا ميكردند و پس از گسترده شدنِ تور به اندازة كافي در حالي ستگير بود و نيازي به بازجويي نداشتند. ياري از اين افراد به اتهام shuttle.
، صبح، بعدازظهر و شب)كه به سلول به مدت 15 تا 30 دقيقه اجازة استفاده از د س تشويي داده ميشد. د. گاهي نگهبان براي تنبيه يكي از اين اوقات را حذف ميكرد.
هستهسابي سابيدنِ هستههاي خيس شدة خرما بر سيمانِ كف هواخوري براي ِ صيفلي كردن و ساختن تسبيح و كاردستي با آن.
همپرونده هريك از دو يا چند زندانيي كه با هم دستگير شده، در واحد تشك يلاتيِ يكساني فعاليت كرده، يا در چنني كه اقتضا كند پروندة آنها با هم تكميل و يكجا به دادگاه ارسال شود.
همكاريكردن توّابشدن، اطلاعاتِ خود را در اختيار بازجو قرار دادن و گزازش دادن.
10 تا 30 دقيقه به آنجا ميآوردند تا از هواي آزاد استفاده و ورزش كنند. 2. زمانِ اختصاص براي استفاده از هواي آزاد
هواخوريِ (در) باز حياطي براي هواخوريِ بعضي سلولهاي درباز كه زنداني ان در تمام مدت روز حق استفاده از آن را داشتند.
يككتيخوابيدن ر.ك. تيغي خوابيدن.